يادداشت سردبير٬ شماره ١١٠
سياوش دانشور
بن بست رژيم تشديد ميشود
تاکتيک مرحله کنونى
اين حکم پايه اى کمونيسم کارگرى که بحران همه جانبه رژيم اسلامى٬ "بحران آخر" است٬ مبانى آن هر روز با قدرت اثبات ميشود. جمهورى اسلامى نميتواند "متعارف" شود٬ نميتواند وارد دورانى از ثبات سياسى که لازمه يک تجديد سازمان و توليد گسترده سرمايه دارى است شود٬ نميتواند "اصلاح" شود٬ نميتواند با فرهنگ مسلط و واقعى جامعه کنار بيايد٬ نميتواند گشايش سياسى ايجاد کند٬ نميتواند پاسخ پايه اى ترين و بدوى ترين خواستها و نيازهاى ايران قرن بيست و يکمى را بدهد٬ و نميتواند براى بقاى خويش به سرکوب خشن و گسترده و تروريسم متوسل نشود. اين رژيم به حکم فلج کامل سياسى و اقتصادى و فرهنگى و به حکم يک مخالفت گسترده و عميق توسط مردم محکوم به سقوط است و بايد برود. رويدادهاى ايران بر عمق و حقانيت ديدگاه منصور حکمت در باره بحران رژيم اسلامى تاکيد ميکنند.
رويدادهاى يکماه اخير ايران بسرعت از هر سو خود را به گذرگاههاى سياسى تعيين کننده رساند. آنچه که تا ديروز هنوز بدرجه اى "تحليل و نظر" محسوب ميشد٬ در ابعادى ميليونى و جهانى خود را اثبات کرد. معلوم شد رسانه ها و دولتها و اپوزيسيون ملى – اسلامى و ناسيوناليست راجع به ايران و دعواهاى سياسى هر تصويرى بدهند٬ اين مردم اين بساط را نميخواهند. همه٬ از ژورناليستها و ديپلماتها و ناظران سياسى ناگهان فهميدند که "در مدت کوتاهى ايران زير و رو شده است". ناگهان فهميدند که اين مردم مسئله شان "انتخابات" نيست٬ مسئله شان فراتر است. آنهائى که کمى بزرگتر فکر ميکنند دارند متوجه ميشوند که سرنوشت مهمترين نيروى جنبش تروريستى اسلام سياسى دارد در ايران و توسط مردم تعيين تکليف ميشود. معلوم شد که نيروئى واقعى تر هست که ميتواند به توحش و تروريسم پاسخى پايه اى بدهد. نيروى سهمگينى که فى الحال ورق را برگردانده است و مهمترين دعواها و پرونده ها و معضلهاى جهانى را بشدت تحت تاثير و تابع حرکت خود قرار داده است. تازه اين هنوز بخش کوچکى از ظرفيت بالقوه اى است که بسرعت بروى صحنه خواهد آمد. مردم ايران و مبارزه پيچيده شان تحت اختناق اسلامى در يکماه اخير٬ آنها را وارد مهمترين معادلات سياسى دوره اخير کرده است.
در بالا
رفسنجانى در نماز جمعه تلاش کرد با ارائه پلاتفرمى سازش و تعادلى را بر اساس "منفعت نظام" بدست دهد. خاتمى با "درافزوده" رفراندوم آن را تکميل کرد. قبل و بعد نماز جمعه٬ اردوى مقابل مرتبا تهديد کرد و کوتاه نيامد. نه فقط سازش را نپذيرفت بلکه تعرض کرد. و بالاخره خامنه اى صريحا اعلام کرد که مواظب باشيد "سقوط" ميکنيد. رويدادهاى اين هفته بار ديگر نشان داد که سازش در بالا براى هيچکدام ممکن نيست. زمان سازش از دست رفته است.
خامنه اى و شرکا گفتند کوتاه نمى آيند و حتى "نخبگان" يعنى رفسنجانى و موسوى و خاتمى و خيل آخوندها و ديگر پاره هاى تن نظام اگر تميکن نکنند حذف ميشوند. جناح مقابل نيز با همان مفروضات خامنه اى٬ يعنى "منافع نظام"٬ اعلام کرد بگرد تا بگرديم! رفسنجانى تلويحا گفت "ما اهل ترس نيستيم"! و موسوى به بهانه اى گفت ما وارد "راه بدن بازگشت" شده ايم! هر دويشان راست ميگويند و هيچکدانشان راه حلى ندارند. اين پيچ تند سازش برنميدارد. هر نوع سازشى معادل فرو ريختن است. هر چه اوضاع متحول تر و اعتراض در جامعه عميق تر ميشود٬ امکان سازش در بالا نيز محدودتر و غير ممکن تر ميشود. و اين وضعيت نشان "سازش ناپذيرى" و "کله شقى" طرفين نيست٬ نشان بن بست شديدى است که امکان سازش را منتفى ميکند. فاکتور مردم نه فقط بحران را در بالا تشديد کرده است بلکه امکان سازش هاى يکماه پيش را نيز منتفى کرده است. براى هر دو جناح ديگر چهارچوبهاى سابق اعتبار ندارند. براى بخش وسيعى زعامت خامنه اى بعنوان "رهبر" و دولت احمدى نژاد بعنوان "دولت جمهورى اسلامى" فاقد مشروعيت شده است. براى خامنه اى و شرکا نيز بقا در گرو حذف طرف مقابل است. روزهاى اخير يک گام بسوى تشديد سياست ترور و تصفيه درونى جلو رفت. آخرين برگ بازى مرگ جمهورى اسلامى دير يا زود بناگزير به زمين زده ميشود. تناقض و معضل طرفين اينست که نميتوانند وارد اين جنگ نشوند و ميدانند با ورود به آن مردم سهل تر همه شان را جارو ميکنند. راهى ندارند٬ اين جنگ بازنده ها است.
در پائين
١٨ تير و تهاجم ميليونى در جمعه گذشته و اعتراضات روزهاى اخير تصريح ميکند که سياست ارعاب و شليک مستقيم به مردم و تجاوز دسته جمعى به جوانان در زندانها تاثيرى نداشته است. هدف سياست ارعاب و سرکوب خشن ترساندن مردم و عقب راندن آنهاست. مردم نه فقط نترسيده اند٬ نه فقط جا نزده اند٬ بلکه دارند تعرض متقابل ميکنند. مردم دارند اين نکته مهم را به خامنه اى و شرکا ميگويند که حقيقتا توپ و تانک و بسيجى و قرق نظامى ديگر اثر ندارد. مردم به فرمان سرکوب خامنه اى با شعارهاى مرگ بر خامنه اى و مرگ بر جمهورى اسلامى پاسخ دادند. شعارهائى که بسرعت سراسرى ميشود. بايد تاکيد کرد که ٧ تير تهران چيزى فراتر از ١٧ شهريور رژيم سلطنتى بود و همان هدف را داشت و با همان نتيجه روبرو شد.
بالائيها با سياست سرکوب و سازش تلاش ميکنند خودشان و نظام شان را نگهدارند. اما پائينى ها هر روز بيشتر تصميم سياسى و تاريخى شان را به دنيا نشان ميدهند. سياست و منطق عمومى حاکم بر حرکات مردم٬ باز نگهداشتن شکافها در بالا٬ عميق تر کردن آن ٬ و دورخيز براى جارو کردن همه شان است. مردم قبل از نماز جمعه هر سازشى را "خيانت" نام گذاشتند. اين شعار از دو جنبه مهم است؛ آنهائى که واقعا رفسنجانى و موسوى را رهبر خود ميدانند٬ با اين شعار دارند ميگويند اگر سازش کنيد براى ما رهبر نيستيد و خائن ايد و مقابل تان مى ايستيم. و آنهائى که به رفسنجانى و موسوى و ديگران مانند خامنه اى نگاه ميکنند٬ که اکثريت عظيمى از اين جنس اند٬ با اين شعار ميخواهند نقطه سازش بالائى ها را بشکنند. دراين ميان مقطع نماز جمعه هفته گذشته از نظر سير رويدادهاى ايندوره مهم بود. رفسنجانى در نماز جمعه با ويترين فراجناحى تلاش کرد که پلاتفرم سازش در بالا و کنترل پائين را بدست دهد. اما فشار پائين باعث شد که رفسنجانى و شرکا براى مجاب کردن خامنه اى فشار از پائين را بدرجه اى ملحوظ کنند. آنها هر محاسبه و توافقى که داشتند٬ نتيجه اما اين شد که ميخى ديگر بر تابوت "جنبش سبز" کوبيده شد. و مردمى که گوئى يادشان رفته از "راى" و "تقلب در انتخابات" حرف بزنند٬ بيش از پيش در ابعاد وسيع به اين نتيجه رسيدند که بايد کار همه شان را تمام کرد.
جنبش توده اى براى سرنگونى جمهورى اسلامى وارد مرحله نوينى شده است. اگر خامنه اى عقب بنشينند اجتماعات در ايران به دهها ميليون ميرسد و بسرعت سراسرى و همه جانبه ميشود. مردم عقب نشينى خامنه اى را پايان جمهورى اسلامى تلقى ميکنند. اگر خامنه اى و شرکا بر سياست ترور و سرکوب و کشتار وسيع بعنوان آخرين برگ تکيه کنند٬ يعنى به سياست بعد نظامى بدهند٬ روند عينى اوضاع مردم را وادار ميکند که با زبان اسلحه با آنها حرف بزنند. مردم ايران نيز مانند دو جناح حکومت وارد راه بى بازگشت شده اند. از ديد جامعه و توده هاى وسيع مردم٬ هيچ زمان رژيم اسلامى تا اين حد مفلوک و بى اعتبار و ناتوان نبوده است. مردم بدرست نميخواهند اين فرصت طلائى را از دست بدهند.
عامل خارجى؛ جنگ٬ انفجار اتمى٬ تروريسم
هنوز يک برگ ديگر در آستين کمپ خامنه اى – احمدى نژاد وجود دارد. سازماندهى جنگ فرقه اى در داخل٬ ايجاد درگيرى با کشورهاى همسايه٬ آزمايش اتمى٬ و يا خلق رويدادهاى غيرمترقبه تروريستى در منطقه موضوعاتى هستند که ميتواند بعنوان عاملى که بتواند اوضاع داخلى را تحت الشعاع قرار دهد مورد استفاده قرار بگيرد. تاکنون هم نمونه هاى کوچکى از اين خط مشى تست شده است. هر کدام از اين سياستها و موارد مشابه و دراين سطح٬ در شرايط امروز همان معنى را ندارد که بعنوان مثال سه ماه پيش داشت. در شرايط امروز هر اقدام جمهورى اسلامى در قلمرو خارجى با هدف مستقيم حاشيه کردن مسئله داخلى٬ تثبيت حکومت نظامى٬ و سازماندهى کودتاى نظامى تمام عيار عليه مردم است. هدف در يک کلام قيچى کردن مردم از صحنه سياسى است. اينها با مسئله جنگ ايران و عراق توانستند مخالفين سياسى را در خون غرق کنند. شعله ور کردن هر جنگى و به هر دليلى تکرار چنين سناريوئى را مد نظر دارد. معضل اما اينست که مختصات ايندوره تماما فرق ميکند. نه جمهورى اسلامى انسجام و "مشروعيت" ظاهرى آندوران را دارد و نه مردم با انقلابى شکست خورده روبرو اند. در آندوران انقلابيون در متن سکوت بين المللى کرور کرور قتل عام شدند. امروز همه چيز فرق ميکند. در يک کلام به حکم مولفه هاى سياسى وضعيت امروز٬ چنين سياستهائى در همان گام اول با شکست روبرو ميشود. اما دست بردن به آنها در متن استيصال غير ممکن نيست. مردم بايد هوشيار باشند.
راه حلى وجود ندارد!
اگر رژيم اسلامى در بالا امکان سازش ندارد و در بازى با کارت آخر يعنى سياست سرکوب و کشتار گسترده ترديد دارد٬ چه راه حلهاى ديگرى برويشان باز است که امکان عينى تغيير اين وضعيت و وقت خريدن براى رژيم اسلامى را داشته باشد؟
١- شوراى رهبرى
برجسته شدن "مجمع تشخيص مصلحت نظام" در طرحها و جدالهاى بالائى ها تنها يک معنى دارد. و آن اينست که در صورت لزوم و براى "نجات نظام" از طرق "قانونى و شرعى" ولى فقيه را پائين ميکشند. اظهارات اخير خامنه اى مبنى بر "سقوط نجبگان" دقيقا به همين نکته جواب ميدهد. خامنه اى دارد ميگويد شما نميتوانيد من را پائين بکشيد٬ راهى جز تسليم نداريد٬ و اگر تمکين نکنيد اين شما هستيد که "سقوط" ميکنيد و پائين کشيده ميشويد. در اينجا هم قانون بازى به تنها چيزى که متکى نيست همان اظهارات پوچ طرفين مبنى بر حرکت در "چهارچوب قانون" است. قانون را بطور واقعى تناسب قوا تعيين ميکند و در وضعيت امروز ايران اين حکم بيش از هر زمانى صدق ميکند. قانون براى کسى٬ چه در بالا و چه در پائين٬ معنى سابق را ندارد. بالائى ها ناچارند بيش از هر زمان "فراقانونى" عمل کنند و پائينى ها نيز با تو دهنى زدن به خامنه اى و سران رژيم ميگويند دوره قدر قدرتى تان زير نام نامى "قانون" بسر رسيده است. امروز قانون و لفظ آن صرفا يک تشريفات کلامى است و نه مبناى حرکت سياسى.
٢- رفراندوم
پيشنهاد رفراندوم توسط خاتمى بعنوان تکميلى اظهارات رفسنجانى٬ حتى نقطه سازشى محسوب نميشود. اين شعار در ماهيت خود و در شرايط امروز هدفى جز عقب راندن خامنه اى و سقوط دولت احمدى نژاد را ندارد و تاکنون به اين سياست خامنه اى و شرکا تمکين نکرده اند. کمپ خاتمى – موسوى – رفسنجانى از ته دلشان ميدانند که کسى اين شعار را جدى نميگيرد و مانند اخبار گوشه روزنامه ها بسرعت بفراموشى سپرده ميشود. خاتمى خواسته صرفا چيزى گفته باشد. اين شعار بى ربط ترين خواست در موقعيت کنونى است.
چه بايد کرد؟
ويژگى مرحله کنونى اينست که قدرت حکومتى ترک برداشته است. خود قدرت دولتى فاقد مشروعيت حتى براى ابواب جمعى رژيم اسلامى است. خودشان از بى اعتبارى و نامشروع بودن دولت و عدم اعتماد مردم به نظام سخن ميگويند. تازه اينها عناوين بهداشتى تبئين واقعيت سياسى و رابطه مردم و حکومت اسلامى است. حقيقت اينست که جمهورى اسلامى در ذهنيت عمومى جامعه سقوط کرده است. مسئله امروز برسر تمام کردن کار و ماديت بخشيدن به اين ذهنيت حاکم بر جامعه است. زمانى که قدرت دولتى٬ قانون٬ و نهادهاى با آتوريته قدرت از اعتبار ساقط ميشوند٬ معنى اش اينست که عملا در کنار قدرت موجود قدرت ديگرىدستکم بصورت دوفاکتو بوجود آمده است.
تاکتيک مرحله کنونى جنبش توده اى تنها ميتواند بر مختصات همين مرحله متکى باشد. امروز وضعيتى است که تقريبا هر روز و هر شب بنوعى اين قدرت بيرون حکومتى که منشا و پايه آن اعتراض و نخواستن وضعيت موجود است رخ نشان ميدهد. مسئله اساسى امروز اينست که اين قدرت بايد در نهادهاى انقلابى و اعمال اراده توده اى خود را بيان کند. نه فقط پيشروى جنبش توده اى در مرحله کنونى٬ بلکه هر نوع عقب راندن رژيم و باز نگهداشتن شکافها در بالا و تشديد آن٬ در گرو شکل دادن به نهادهاى اعمال اراده توده اى اعم از شوراها و کميته هاى انقلابى است. مطلوبيت اين نهادها دراين مرحله اينست که اولا٬ انرژى و توان عمومى جنبش توده اى را به هدر نميدهد و در مسير استراتژيکى بکار ميبندد. دوما٬ قدرت "غير رسمى" موجود را عملا رسميت ميدهد. سوما٬ منشا سازمانگرى وسيع توده اى و بروز ابتکارات انقلابى ميشود. چهارما٬ و از همه مهمتر٬ امکان تحرک وسيع تر سراسرى توده اى و بويژه تحرک طبقه کارگر را فراهم ميکند.
همين امروز دقيقا در موقعيتى نيستيم که امکان عينى اعتصاب عمومى کارگرى وجود داشته باشد. مسئله برسر نخواستن کارگران نيست. حتى مسئله برسر عدم وجود تشکلهاى مستقل کارگرى نيست. اين تشکلها در تناسب قواى ديگرى مثل قارچ از زمين خواهند روئيد. طبقه کارگر وقتى وارد تعيين تکليف با رژيم اسلامى شود ديگر نميتواند برگردد. بايد قادر باشد کار را تمام کند و يا دخالتش در اوضاع بسرعت به پايان جمهورى اسلامى منجر شود. اشاره به اين نکته ابدا اين معنى را ندارد که نبايد کارگران در کارخانه ها و محلات متشکل شوند و خود را آماده دخالت در امر تعيين تکليف قدرت سياسى کنند. اتفاقا اگر امروز کارگران٬ بعنوان يک طبقه و نه بعنوان شهروندانى که در اعتراضات شرکت ميکنند٬ وظيفه مبرمى داشته باشد٬ شکل دادن به شوراها و کميته هاى کارخانه است. نهادهائى که بسرعت ميتوانند طبقه را در يک مقياس سراسرى بسيج کند و کمر رژيم اسلامى را بشکند. اما براى تسهيل همين امر هم ضرورى و حياتى است که جنبش توده اى موجود قدرت فعلى خود را بدنبال بيش از يکماه مبارزه تثبيت کند. نيرويش را فشرده و آگاه و منسجم کند و شرايط را براى گسترش اعتراض به جمهورى اسلامى و وارد کردن ضربه نهائى فراهم کند. همين امروز در محلات٬ و بويژه شبها٬ بدرجات زيادى اين قدرت بيرون حکومتى قدرت دولتى را به مصاف ميطلبد. تمام مسئله برسر شکل دادن به اين نيرو و فراهم کردن امکان پيشروى و گسترش آنست.
جمهورى اسلامى و جناح هايش در دوره کنونى هر دو دست را به مردم باخته اند. مردم هم اين را ميدانند و عليرغم ضرباتى که متحمل شدند هر روز اعتماد بنفس شان بالاتر ميرود. سازش از هر سو غير ممکن شده و همين بن بست رژيم را تشديد کرده است. وضعيت امروز شکل دادن به پايه هاى قدرت توده اى بيرون حکومتى را الزامى کرده است. همين قدرت ميتواند جمهورى اسلامى را سرنگون کند و همين قدرت ميتواند يک جامعه آزاد و برابر و خوشبخت براى همگان برپا کند. *